صدیا دویست سال بعد
آدما وقتی به مرگ فکر می کنن مهربون تر میشن و خیلی چیزا در نظرشون بی اهمیت و کوچیک میاد حتی خیلی چیزایی که تو زندگیشون براش مبارزه کردن !
آدما وقتی به مرگ فکر می کنن مهربون تر میشن و خیلی چیزا در نظرشون بی اهمیت و کوچیک میاد حتی خیلی چیزایی که تو زندگیشون براش مبارزه کردن !
تا حالا انقدر به قشنگی طرح و نقش فرش دقیق نشده بودم
به قدری توی فروشگاه به وجد اومده بودم که دلم میخواست تو تار و پود فرش ها غرق بشم
به شدت درگیر آماده شدن برای عروسی هستیم و در کنار رفت و آمد برای خرید ها و هماهنگی های عروسی مجبورم بیمارستان و درمانگاه و دانشگاه هم برم و تقریبا هیچ وقتی ندارم !
امروز که دارم اینو مینویسم دقیقا یک سال و یک ماه و سیزده روز از تاریخ عقدمون گذشته .
و من دیگه اون دختری که حوصله ی بعضی چیزا رو نداشت نیستم ! عشق یه تغییراتی در من ایجاد کرده که نگوووو ! اما میتونم بگم هنوزم همون دختر بیخیال عالمم :دی
مثلا یکی از اقوام الف هست که هر حرفی میزنه پشتش هزار تا منظور خوابیده ! یا یه سوالی که میپرسه همش هدف داره و اینا بعد منم هیچ وقت منظورشو نمیفهمم و صادقانه جوابشو میدم خخخخخ یعنی طفلی فک میکنه با این سوالاش حرص منو داره درمیاره منم که هیچی نمیفهمم اصلا چی شد :دی
+ نیاز دارم هی بنویسم تا برگردم به حالت عادی ! پس مزخرفات اولیه ی منو برمن ببخشید !
+ بلاگ آی آر شکلک نداره ؟!!! من نیاز دارم بهش ! کلا هنوز درست بلد نیستم باهاش کار کنم .
+ دوستام کجایید ؟!!! بیاید دلم براتون تنگ شده :(
اینجانب یک کوچ کرده ی غم زده ی بلاگفایی هستم از این خونه .
خونه ای که دیگه هیچ اثری از آرشیو 93 و 94 ام در اون نیست . آرشیوی که دوستش داشتم و ناب ترین لحظه های زندگیمو از تاریخ چهارشنبه 4/4/93 در اون ثبت کرده بودم یعنی درست همون زمانی که " الف " وارد زندگیم شد و رنگ و بوی زندگیمو عوض کرد و منو خوشبخت ترین دختر دنیا کرد .
حالا اون آرشیو نابود شده بدون اینکه من بک آپ ازش گرفته باشم و مقصرشو بلاگفا میدونم که از اعتمادم سو استفاده کرد . فک میکردم تا ابد این لحظات توی بلاگفا محفوظه و بد اعتمادی کردم .
و ازا ونجایی که معتقدم در بدترین شرایط هم باید از دست رفته ها رو فراموش کرد و از نو شروع کرد . از نو شروع میکنم پرانرژِی و شاااااااد چون :
من بـلقـیس خـانـ ـوم هستم ^^